منوی اصلی


نویسندگان


آرشیو موضوعی

آموزش داستان نویسی

داستان

خاطرات

اس ام اس

شعر

تصاویر

داستان های عاطفی

معرفی شهرستان ساوجبلاغ

موسسه غیر انتفاعی آ ب آ

بچه های دانشگاه

نرم افزار موبایل

بازی موبایل

فروشگاه اینترنتی

معرفی انواع گوشی

انقلاب اسلامی

اخبار کاجویان و استخدام

حرفکده -------دل نوشته------

لینک دوستان

ارزانترین فروشگاه زنجان

ارزانترین فروشگاه کرج

هر چی غمه تو دنیا واسه هر چی بی کسه

انتظار سبز

به روز ترین وبلاگ ورزشی

خدای عشق وزیبایی

تک برگی در سر برگ خاطرات

عاشغانه ترین عاشقانه ها

فروشگاه اینترنتی کرج2

فروشگاه اینترنتی کرج

ارزانترین فروشگاه اینترنتی

دانلود موزیک

مطالب باحال

ارزانترین سرویس هاستینگ در ایران

تك درخت عشق

گروه منتظرا ظور در سراسر ایران

وب سایت ظهور

وب سایت ختم صلوات

دیدن روی تو

عاشغانه

the stars are nice

کیت اگزوز

زنون قوی

چراغ لیزری دوچرخه

اگر دوست دارید لینک شما تو سایت ما قرار گیرد با استفاده از این نرم افزار به راحتی لینک خودتون رو تو سایت ما بگذارید ابتدا لینک مارا در سایت یا وبلاگ خود بگذاری وسپس اقدام به درج لینک خود در سایت ما کنید.

www.vahidafshar.loxblog.com





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

زیر سایه ی خدا


لوگوی دوستان


بر چسب ها




درد چشم

دو شنبه 4 مهر 1390

شخصی با دوستی گفت: مرا چشم درد میکند تدبیر چه باشد ؟گفت: مرا پارسال دندان درد میکرد. برکندم.......



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،

نوشته شده توسط وحید افشار در ساعت 23:37



ادعای خدایی

دو شنبه 4 مهر 1390

شخصی دعوی خدایی میکرد .او را پیش خلیفه بردند.او را بگفت((پارسال اینجا یکی دعوی پیغمبری میکرد اورا بکشتند))گفت نیک کرده اند که من او را نفرستاده بودم؟؟؟؟؟؟؟؟؟



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،

نوشته شده توسط وحید افشار در ساعت 23:29



با قرار دادن شعر تون تو قسمت نظرات مشاعره را کامل کنید به طوری که حرف انتخابی با شما

دو شنبه 4 مهر 1390

دنیا كه از او دل اسیران ریش است
پامال غمش توانگر و درویش است

نیشش همه جانگزاتر از شربت مرگ
نوشش چو نكو نگه كنی، هم نیش است


نفر بعدی با س
 
پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........
  • سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد
    و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد


    بعدي با ق
  • پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........
    قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهري
    قدر گل بلبل بداند قدر قنبر را علي


    ع
     
     
     
  • پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........
  • عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست
    تا کرد مرا تهی و پر کرد ز دوست
    اجزای وجود من همه دوست گرفت
    نامیست ز من بر من و باقی همه اوست



    با غ


     
     

  • پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........

    غم غريبي و غربت چو بر نمي تابم
    به شهر خود روم و شهريار خود باشم

    ج
     
  • پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........

    جلوه بر من مفروش ای ملک الحاج که تو
    خانـه می‌بینی و من خانه خدا می‌بینم


    با ک

    پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........
  • كاشكه يه روز من و تو رو
    تو دريا تنها بذارن
    تو قايق آرزوها
    يه روز ما رو جا بذارن

    بعدي بع ل
     
     

     
  • پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........

    لنگر حلم تو اين كشتي توفيق كجاست
    كه درين بحر كرم غرق گناه آمده‌ايم
    آبرو مي‌رود اي ابر خطاپوش ببار
    كه به ديوان عمل نامه سياه آمده‌ايم

    سین
     

    پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........
  • سالها دل طلب جام جم از ما مي كرد
    و آنچه خود داشت ز بيگانه تمنا مي كرد
    چ
     
     
     
    •  
    • پاسخ : مشاعره با انتخاب حرف برای شعر نفر بعدی ........

  •  

    جان مایه ی آن امید لرزان را
    چندان که تو کاستی ، فزودم من
    می سوختم و مرا نمی دیدی
    امروز نگاه کن که دودم من
    تا من بودم نیامدی ، افسوس !
    وانگه که تو آمدی ، نبودم من ..........


    با هــ
     
     

     


:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: شعر , مشاعره, دنیای جذاب عرفان,

نوشته شده توسط وحید افشار در ساعت 1:43



شعری از مولوی

شنبه 1 مهر 1387

                                  

                                       

                                          

هله نومید نباشی که تو را یار براند
گرت امروز براند نه که فردات بخواند
در اگر بر تو ببندد مرو و صبر کن آن جا
ز پس صبر تو را او به سر صدر نشاند
و اگر بر تو ببندد همه ره‌ها و گذرها
ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند
نه که قصاب به خنجر چو سر میش ببرد
نهلد کشته خود را کشد آن گاه کشاند
چو دم میش نماند ز دم خود کندش پر
تو ببینی دم یزدان به کجا هات رساند
به مثل گفتم این را و اگر نه کرم او
نکشد هیچ کسی را و ز کشتن برهاند
همگی ملک سلیمان به یکی مور ببخشد
بدهد هر دو جهان را و دلی را نرماند
دل من گرد جهان گشت و نیابید مثالش
به کی ماند به کی ماند به کی ماند به کی ماند
هله خاموش که بی‌گفت از این می همگان را
بچشاند بچشاند بچشاند بچشاند



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: مولوی,

نوشته شده توسط وحید افشار در ساعت 23:52



انتظار نامه غزل

جمعه 1 مهر 1390

 غزل انتظار

 

 

باز امشب ای ستاره تابان نیامدی

باز ای سپیده شب هجران نیامدی

شمعم شکفته بود که خندد به روی تو

افسوس ای شکوفه خندان نیامدی

زندانی تو بودم و مهتاب من چرا

باز امشب از دریچه زندان نیامدی

با ما سر چه داشتی ای تیره شب که باز

چون سرگذشت عشق به پایان نیامدی

شعر من از زبان تو خوش صید دل کند

افسوس ای غزال غزل خوان نیامدی

گفتم به خوان عشق شدم میزبان ماه

نامهربان من تو که مهمان نیامدی

خوان شکر به خون جگر دست می دهد

مهمان من چرا به سر خوان نیامدی

نشناختی فغان دل رهگذر که دوش

ای ماه قصر بر لب ایوان نیامدی

گیتی متاع چون منش آید گران به دست

اما تو هم به دست من ارزان نیامدی

صبرم ندیده ای که چه زورق شکسته ایست

ای تخته ام سپرده به طوفان نیامدی

در طبع شهریار خزان شد بهار عشق

زیرا تو خرمن گل و ریحان نیامدی

نظر یادتون نره



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: شعر انتظار ,

نوشته شده توسط وحید افشار در ساعت 23:42



غزلی از استاد شهریار

جمعه 1 مهر 1385

       بیان نظر نشانه شخصیت والای شماست

ازشماکمال تشکر را دارم

 

شهریار

    

بیداد رفت لاله بر باد رفته را

یا رب خزان چه بود بهار شکفته را

هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

نو کرد داغ ماتم یاران رفته را

جز در صفای اشک دلم وا نمی شود

باران به دامن است هوای گرفته را

وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود

آخر محاق نیست که ماه دو هفته را

برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب

آورده ام به دیده گهرهای سفته را

ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین

بیدار کردی آن گل در خاک خفته را

گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست

تب موم سازد آهن و پولاد تفته را

یارب چها به سینه این خاکدان در است

کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را

راه عدم نرفت کس از رهروان خاک

چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را

لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر

تا باز نشنود ز کس این راز گفته را

لعلی نسفت کلک در افشان شهریار

در رشته چون کشم در و لعل نسفته را



:: موضوعات مرتبط: شعر، ،
:: برچسب‌ها: شهریار, محمدحسین بهجت تبریزی, شعر,

نوشته شده توسط وحید افشار در ساعت 23:32



درباره



به سایت خودتون خوش اومدین امید وارم که این سایت رو دوست داشتنی تر کنید با نظراتتون ممنون از همه شما عزیزان.
vahidafshar01@yahoo.com


مطالب پیشین

4روز از بهترین روزای زندگیم هدر رفت تو دانشگاه تا لیسانس عمران
ماشین های بازیکنان مطرح 2012
چیستان
۴۰ راهکار برای رهایی از ناراحتی ها و رنج ها
دلم خیلی گرفته .......................
حرف یک عمر یک لحظه به دل خطور میکنه
دلم گرفته چه کنم..............................
خداجون کمکم کن..........
عشق
حکم از اول دل بود و.............




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by vahidafshar